ما فریاد می زنیم که زن در اسلام سازنده ، زنده و رزمنده است! اما به شرط حجاب
رزمندگان شمال /لشکرعرشی 25 کربلا صفحه ای از تاریخ ازیاد نرفتی این کشور است که دلاورمردانش از همین روستاها و شالیزارها و کوچه پس کوچه های شهرهای دور نزدیک بخشی ازتاریخ عظیم وتمام نشدنی دفاع هشت ساله ی این کشور امام زمان را رقم زده اند،جوانان ،نوجوانان و پیرمردانی که تاریخ ،حسرت صلابت واخلاص شان را می خورد و تکرارشان بعید به نظر می رسد،در ادامه تورقی به زندگی و وصیت نوجوان شهید ذبیح الله جوانمرد در سالروز شهادتش تقدیم مخاطبان می شود:
حیات طیبه شهید
در16مرداد 1350 در روستای کارمزد در خانواده ای متدین و مذهبی فرزندی به دنیا آمد که نام او را ذبیح الله نهادند . درسال 1352 پدر بزرگوارش خضرالله در اثر حادثه ی دلخراش در دوران جوانی به دیار باقی شتافت – شهید ذبیح الله با مشقت ها و سختی های فراوان در زیر سایه مادر مهربانش زندگی خود را گذراند . این شهید مظلوم دوران ابتدایی را تاسوّم دبستان در روستای کارمزد تحصیل نمود سپس به شهرستان قائم شهر مهاجرت نموده و دوران ابتدایی را درآن شهرستان به پایان رساند .
تأمین معاش خانواده از نوجوانی
مخارج سنگین خانواده ذبیح الله را مجبور به ترک تحصیل در دوره راهنمایی نمود و به ناچار به کارگری در کارگاه نقاشی خودرو مشغول شد تا در تامین معاش خانواده کمک حال مادر خویش باشد .
ماجرای شهادت بالب تشنه در میدان مین
ایشان علی رغم سن کم ، در دوران نوجوانی علاقه فراوانی به دعای کمیل داشته و اکثر شبهای جمعه تا پاسی از شب بیدار می ماند و از طریق رادیو، دعای پرفیض کمیل را زمزمه می کرد و این وابستگی همیشه باعث تعجب مادر گرامیشان می گردید. ایشان نسبت به رعایت حجاب تعصب خاصی داشت ، شهید ذبیح الله به مادر و برادر کوچکش بهروز وابستگی عجیبی داشت و در برخی از موارد دوری برایش غیر قابل تحمّل بود اما عشق به دین اسلام و اطاعت از فرمان امام خمینی (ره) چیزی نبود که انسان را وابسته به علقه های مادی نگه دارد و او نیز همانند دیگر سربازان سپاه اسلام به ندای ولی لبیک گفت و با اینکه جثه کوچکی داشت به جبهه ها اعزام شد و سرانجام در سن 16 سالگی در عملیات نصر 4 در تاریخ 30/3/ 1366 در اثر انفجار مین ضد نفر یکی از پاهای خود را از دست داد و پس از چندروز ماندن در میدان مین ، با لب تشنه ، غریبانه همچون علی اکبر امام حسین در زیر ثم اسبان یزیدیان پایمال و با اصابت چند خمپاره بدنش متلاشی شد و مظلومانه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این شهید بزرگوار یکی از کم سن و سال ترین شهداء شهرستان سوادکوه می باشد
فرازهائی از از وصیت شهید
شما خانواده محترم را به کاری دعوت و توصیه می کنم که خودم از انجام آن عاجز بودم و آن همان تقوا و پرهیزگاری است که خداوند می فرماید در زندگیتان پیشه کنید.
برادران و خواهران انقلابیم تنها تقاضای ما از شما، رعایت شئون اسلام است؛ ما فریاد می زدیم که زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است ولی به شرط آن که با حجاب خویش تو سری محکمی بر سر آمریکا و ایادی او و ضدانقلابیون بزند و با حجاب خویش پاسدار خون شهدا باشد و سنت زهرا را حفظ کند.
برادر عزیز! اگر من شهید شدم افتخار خیلی بزرگی است هم برای شما و هم برای من؛ به هیچ وجه ناراحت نباشید و گریه هم نکنید، ما در معرض امتحان الله قرار گرفتهایم و باید سعی کنیم از این امتحان سرافراز بیرون آییم و این سرافرازی در شهادت پنهان میباشد و خلاصه ناراحت نشوید و مبادا که شهادت من باعث شود که در درس خواندن تلاش به خرج ندهید و درستان را به طور احسن بخوانید.
بر طبق احساس مسئولیت نسبت به اسلام و وطن خود و فرمانبرداری از فرمان امام عزیزمان و با وصیت شهیدان مبنی بر این که راهشان را ادامه بدهیم، برای رضای خدا راهی جبهه می شوم و امیدوارم که در این راه کمکی به اسلام کرده باشم.
روحمان با یادش شاد با ذکر صلوات
1- شما خانواده محترم را به کاری دعوت و توصیه می کنم که خودم از انجام آن عاجز بودم و آن همان تقوا و پرهیزگاری است که خداوند می فرماید در زندگیتان پیشه کنید.
2- برادران و خواهران انقلابیم تنها تقاضای ما از شما، رعایت شئون اسلام است؛ ما فریاد می زدیم که زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است ولی به شرط آن که با حجاب خویش تو سری محکمی بر سر آمریکا و ایادی او و ضدانقلابیون بزند و با حجاب خویش پاسدار خون شهدا باشد و سنت زهرا را حفظ کند.
2- برادر عزیز! اگر من شهید شدم افتخار خیلی بزرگی است هم برای شما و هم برای من؛ به هیچ وجه ناراحت نباشید و گریه هم نکنید، ما در معرض امتحان الله قرار گرفتهایم و باید سعی کنیم از این امتحان سرافراز بیرون آییم و این سرافرازی در شهادت پنهان میباشد و خلاصه ناراحت نشوید و مبادا که شهادت من باعث شود که در درس خواندن تلاش به خرج ندهید و درستان را به طور احسن بخوانید.
4- بر طبق احساس مسئولیت نسبت به اسلام و وطن خود و فرمانبرداری از فرمان امام عزیزمان و با وصیت شهیدان مبنی بر این که راهشان را ادامه بدهیم، برای رضای خدا راهی جبهه می شوم و امیدوارم که در این راه کمکی به اسلام کرده باشم.